اولين مسافرت پانيا – اردبيل
امروز 29 ام شهريور 94 و ما قراره همراه دختر گلمون و عمو محمود و خانواده اش بريم مسافرت اردبيل.كلي وسايل براش جمع كرديم و ... لطفا به ادامه مطلب بريد امروز 29 ام شهريور 94 و ما قراره همراه دختر گلمون و عمو محمود و خانواده اش بريم مسافرت اردبيل.كلي وسايل براش جمع كرديم و كلا قسمت عقب ماشين مختص لحاف و تشك و صندلي ماشين پاني خانم شد.صبح زود راه افتاديم و انصافا دختر گل مامان اصلا اذيت نكرد. گاهي بيدار ميشد و شير ميخورد و موقعي كه بيدار بود با قورباغه اش بازي ميكرد.وقتي اردبيل رسيذديم نسبت به تهران هوا خنك بود و مامان براي دخترش يه كلاه بافتني خريد ولي پاني خانم شيطون اينقدر نق نق كرد كه عمو ميكائيل ...